گوپی های شاد
از من می خواد که یک آهنگ شاد بذارم . می گه: « انگار عزا داریم !! »
در گوشی جستجو می کنم و اولین ترانه ای که به چشمم می خوره از " شهرام شب پره " ست . پِلی می کنم . خودش تو آشپزخونه مشغوله . چند تا ماهی "گوپی " گرفته و داره جای اونا رو آماده می کنه . ریتم شیش و هشتش آهنگ حال و هوا رو عوض می کنه و سر و شونه ام شروع به جنبیدن می کنه .
می گه : « دلم برای این گوپی نر می سوزه »
می گم : « برای چی ؟ »
می گه : « باله ی دُمش اینقدر بزرگه حس می کنم دارِ به زحمت شنا می کنه »
خنده ام می گیره و خودم رو با اون ماهی مقایسه می کنم .
از پشت تنگ شیشه ای بزرگ صورتش رو می بینم . با دقت دونه های ریز غذا رو روی آب رها می کنه چند لحظه ای روی آب می مونن و بعد با چشم غرق شدن اونا رو دنبال می کنه . ماهی ها بلافاصله تعدادی از اونا رو بین راه شکار می کنن و دوباره روی صورت ارغوان که از پشت تنگ پیداست رقص کنان باله می زنن و در سیاهی چشماش گم می شن ...