آیا شراب کاخ کرملین سرخ تر از شراب کاخ سفید است ؟
امروز صبح با این فکر و سوال به سمت محل کار راه افتادم که چگونه یک رهبر دینی می تواند به فهم مشترکی از جهان بینی برسد با فردی که رییس جمهور یک کشور سرمایه داری است ؟ آیا ما می توانیم زبان ترامپ را بفهمیم ؟ اگر نه ! پس چطور زبان گورباچف و یلتسین و پوتین و مدودف را فهمیدم ، اما در فهم کارتر و ریگان و بوش پدر و پسر و کلینتون و اوباما و این آخری، ترامپ ناموفق هستیم ؟ آن ها چیزی فراتر از روس ها از ما می خواهند ؟ در مقایسه ی بین شرق و غرب چرا فکرمی کنیم آگاهی ما نسبت به غرب بیشتر است ؟ چرا پوتین با اتومبیل های اختصاصی خود در تهران مانور می دهد و رییس جمهوری از آمریکا نمی تواند ؟ کدام خوب است و کدام بد ؟
بعد از چهل سال چطور شد که شعارهای مرگ بر شوروی کمرنگ و حذف شد و برعکس ما هنوز سر عداوت با یانکی ها داریم ؟
آیا تا به حال شده کسی مقایسه ای بین آنچه که از سمت و سوی روس ها به ما رسیده را با آنچه که از آمریکایی ها نصیب مان شده را روی کفه ی ترازو گذاشته باشد ؟ چرا نمی توانیم در عرصه ی سیاست به گونه ای عمل کنیم که بیشترین عایدی از همراهی با جهان و جهانیان نصیب ما شود؟ و نقص کار کجاست ؟
اگر بخواهیم یک ارزیابی از وضعیت کنونی کشور داشته باشیم ملل دوست و دشمن ما کدام اند ؟ چرا نمی خواهیم متوجه باشیم که بدترین حوادث از نیروهای داخلی برما تحمیل شده است وهمه ی آن ها از کج فهمی و عناد و تعصب بوده و بس . و در هزاره ی سوم هنوز کمیت ما لنگ است . و در این وانفسایی که آتش و خون پیرامون ما را گرفته است و در داخل مردم مستضعف و فقیر بیشتر وبیشتر می شوند عده ای به دنبال طره ی گیسوی اسکندری اند و زایمان نگار که آیا به روش رستمینه « معادل سزارین » خواهد بود و یا طبیعی ؟ و آیا از رامبد ، هیربدی زاده خواهد شد یا مهربدی ؟!!
والله اعلم