ای کاش فاش نمی شد !
این روزها در حال تربیت نسل جدیدی از مدیران هستیم. می پرسید از چه نظر؟! باید بگویم ما شاگرد تنبل ها هیچ یادمان نمی رود چه شگردی داشتیم برای فرار از معرکه یا بهتر است بگویم مهلکه. و کاربردی ترین حرکت بود وقتی فقط در کارنامه مان تنها نمره ی بالای ده ورزش بود و تنها راه تربیت و هدایت مان توپ و تشر بود و در اوضاع حادتر استفاده از کمربندی که چرم طبیعی و فرار از دایره ی حرکت وچرخشش غیر ممکن.روده درازی نکنم این شگرد در برابر والدین، غش و ضعف و موش مردگی و ابراز شکرخواری و دادن قول هایی بی اساس بود که آینده ای چون امتحان های خرداد و شهریور و ... را وعده می داد. و با خوابیدن غائله دوباره تنلبی ها براه بود.
اما در این مدتی که زمان زیادی از آن نگذشته رسانه هایی چند با آوردن دلیل هایی از عذرخواهی مسئولین در کشورهای آسیای جنوب شرقی و آسیای دور و ... به تشویق مدیرانی پرداختند که دنبال راه گریزی از مهلکه بودند و به یکباره شاهد از غیب رسید .
ای کاش چشم بادامی ها شگرد ما را فاش نمی کردند !