آبلوموف

و نوکرش زاخار

آنچه باقی می ماند

+ ۱۳۹۶/۱۰/۱۹ | ۱۰:۳۳ | رحیم فلاحتی

خاطرات خوب به زندگی معنا می بخشد

اما اغلب در میان خاطرات بد غرق شده اند

ما چیزی فراتر از خاطرات نیستیم

خاطرات خوش باور نکردنی

غم عمیق

قدر دانی

غرور

و باز غم ناراحتی

حس گناه

دلسوزی و پشیمانی ...

اما قوی ترین خاطراتی که با می ماند

عشق است!

و در آخر امید

امید ...

عشق و امید!

زمزمه ای روبه روشنایی

+ ۱۳۹۵/۷/۲۸ | ۱۱:۴۱ | رحیم فلاحتی

کاش می دانست !

ای کاش !

نمی دانم اصلن تاب می آورد که بشنود ؟

تن و روانی فولادین می طلبید

که بایستد و گوش دهد

فقط گوش دهد

نه کم

نه بیش.

کاش ارغوان می دانست در این هزار و اندی سال که بر من گذشته است

راه را چگونه رفته ام

بی هیچ راه همواری در پیش

و روزنه هایی که در تاریکی و یاس

هیچگاه خودی نشان ندادند.

کاش می دانست !

کاش دلیل فرسودگی ام را می دانست

کاش لااقل او زنگار از وجود خسته برمی داشت

و روان خسته و رنجورم را

با ندانم ها

نمی آزرد !

آبلوموف
آبلوموف
« صدای همهمه می آید
و من مخاطب تنهای بادهای جهانم »

سهراب سپهری


« دانایان ناموختگانند
آموختگان، ندانند »

لائو دزو
آرشیو