امروز پیامک داده بود برای کاری استخاره گرفته و خوب نیامده است . به یاد روزهایی افتادم که مرا چون احمقی در کوچه پس کوچه های محله های شهری کوچک و بزرگ، این سو و آن سو کشانده بود . برای یافتن آدرس دعانویسی که از دوست وآشنا و همکاری گرفته بود. 

  پول هایی که از کیسه اش رفته بود و عدد و رقم هایی که از من پنهان مانده بود . وقتی می گفتم : « عزیز من ! کل اگر طبیب بودی سرخود دوا بکردی !!!! ... »جواب من این بود : « ناراحت نباش چیزی از جیب تو نمی ره ! »

  روزهای بسیاری گذشت بی هیچ گشایش و فرجی . اتفاقات بد و بدتری افتاد با همان توسل ها به خوب و بد بودن جواب استخاره ها . و ما فارغ از این بودیم که برای بسیاری از کارهای روزمره مان خودمان قادر به تصمیم گیری درست هستیم.اما دریغ! ... و من آخر نفهیمدم پس دلیل این توسل چیست ؟ چه وقت خوب و بد بودن گام زدن در مسیری، درست از آب در خواهد آمد ؟!!!