از " امیر دولتشاه سمرقندی " نقل است : « اول کسی که در عالم شعر گفت " آدم " بود و سبب آن بود که هابیلِ مظلوم را قابیلِ مشئوم بکشت و آدم را داغ غربت و ندامت تازه شد . در مذمت دنیا و مرثیه ی فرزند شعر گفت .»  هر چند این نقل قول از جهت سبب پیدایش شعر گفته شده است ، اما موضوعی که مرا بیشتر به فکر فرو می برد ، این مظلوم کشی است که انگار از ابتدای تاریخ رقم خورده و همچنان ادامه دارد . نمی دانم شاید محتشم شبی را با آدم صفوة الله به صبح رسانده است که مرثیه و ترکیب بندش چنین آتش به جان آدمیزاد می ریزد و به ناچار خطاب به خود رو کرده و می گوید :  خاموش محتشم که دل ســنگ آب شد بنـــیاد صبر و خانه ی طاقت خـــراب شد  خاموش محتشم که از این حرف سوزناک مـــرغ هوا و ماهـــــی دریا کــــــباب شد  و اما آدمیزاد و این احساس ندامت با اوست و هر از گاهی چون آتش زیر خاکستر با وزش نسیمی جان می گیرد و زبانه می کشد ولی افسوس چه سود ...