جاده با خیالم می رود همراه درختان انجیر کوهی   نسیم با خیالم می رود شانه به شانه ی زنی که دوستش می دارم جاده راه به کوه می برد کوه به بیستون   صدای نواختی طنین انداخته است و کوبشی پی در پی  در سینه ام   زن بی آنکه تیشه در دست داشته باشد چه آسوده جان و تن فرهاد را مُسخر کرده است ...