انگار هیچ وقت بزرگ نمی شویم . بچه که بودیم اسباب بازی و کفش و کلاه نویی که می خریدیم ، بالای سرمان کنار بالش بود و الان دفتر و دستک و لپ تاپ . این آخری به جانمان بسته است و اطرافیان در شگفت اند که چه چیزی درون این صفحه ی جادویی وجود دارد که ما را این چنین مجذوب و بی قرار کرده .    چایی مان سرد می شود . غذا از دهن می افتد . قرارمان را فراموش می کنیم و دیر به محل کار می رسیم  و هزار گرفتاری دیگر . اما چشم از این صفحه ای که طلسم مان کرده بر نمی داریم ! + کارتون ببینیم . + کارتون ببین