از منیریه که اتوبوس می کشد بالا، در میان هن هن مسافرهایی که برای رسیدن به اتوبوس مقداری از راه را دویده اند و لب هایی که بی صدایند و از دور می توانی بخوانی که می پرسند : « ولیعصر ؟ ولیعصر ؟ ... » . وقتی در هر ایستگاه تعدادی پیاده و دو برابر آن مرد و زن با فشار و زور ساعد و آرنج به جمعیت داخل اضافه می شوند . در میان تصاویری که با سرعت از میان قاب پنجره ها می گریزند خط خوش دیوار نوشته ی مدرسه ای نظرت را به خود جلب می کند و آن بیت ورد زبانت می شود تا ولیعصر :  « به نا امیدی از این در مرو امید اینجاست      فزون تر از عدد قفل ها کلید اینجاست »