دو گونه گریستن ...
+
۱۳۹۴/۱۰/۶ | ۱۴:۲۹ | رحیم فلاحتی
یکی از پیغامبران بر سنگی خُرد بگذشت؛ آب بسیار دید که از وی همی رفت. وی را عجب آمد. خدای تعالی آن سنگ را با وی به سخن آورد؛ گفت : نشنیدی که خدای گفت : « قودها الناس و الحجاره » ؛ یعنی هیزم دوزخ مردم خواهند بود و سنگ.اکنون از بیم آن همی گِریَم. آن پیغامبر دعا کرد تا خداوند او را ایمن گرداند. خدای وحی فرستاد که او را ایمن کردم و پیغامبر برفت. چون باز آمد همچنان آب دید که می رفت و زیادت. گفت : نه خدای تو را ایمن کرد از دوزخ، همچنان گریستن می کنی ؟ گفت : آن گریستنِ اندوه و بیم بود و اکنون گریستن شکر و شادی است.
ترجمه ی رمانی که در وبلاگ قبلی داشتین تموم شد؟
نه تموم نشده . در آینده ای که نامشخصه احتمال اینکه کل داستان را به صورت کامل منتشر کنم وجود داره . باید بعد از اتمام یک بازنگری کلی بشه .
با آرزوی موفقیت