« ـ عسل! خجلم که کلامم به قدرِ مولوی، حافظ ، عراقی ، شاملو و همه ی آنهای دیگر زیبا نیست . چه کنم که عشق ، زندگی ام را از صدها جهت، ژرفا بخشید؛ اما بهتر نوشتن را هنوز به من نیاموخته است ؟ خواستم ـ مدت ها قبل ـ که سکوتِ عاشقانه را بیاموزم، تو نخواستی . حال، تصور کن که گنگی ناتوان از نوشتن ، از عشق خویش با تو می گوید . دفترت را زنده نگه دار !»   + برگرفته از : یک عاشقانه ی آرام، نادر ابراهیمی،روزبهان ، چاپ سوم ، مهر 1377، ص76