در پشت دود و دم ...
+
۱۳۹۵/۷/۲۴ | ۰۸:۳۳ | رحیم فلاحتی
شب قبل از شهادت بود. تاسوعای حسینی . دور تا دور میدان که چشم می گرداندی همه ی کاسب ها کرکره ی مغازه شان بالا بود و دود و دم جگرکی ها پیاده رو را برداشته بود. به غیر از یوریک که ساندویچی اش بسته بود ...
حوش بحال آدم های یکرنگ . یا رومی روم ، یا زنگی زنگ ...
این شد عمو رحیم
اگه نویسنده خوبی باشی و مرتب آپ کنی قول می دم بزارم زنده بمونین
:دی
لطف دارید .
از نوشته های خوب و جامع تان لذت می برم . پست های بلندتان آنقدر جذاب اند که ارزش خواندن دارند و از دست نمی دهم شان .