شب از نیمه گذشته است و من با کلمات بازی می کنم هر بار که تاس می ریزم و در صفحه ی مارپله ی مقابلم پیش می روم خانه ی آخرم به نیش افعی ختم می شود . حتی شش های مکرر هم فریاد رس ام نیست و تن زخم خورده ی زهرخورده ام به سرِ خانه ی اول باز می گردد ...